- ژانر:درام
- کارگردان:N/A
- نویسنده:Jay Carson, Kerry Ehrin
- زبان:English
- ستارگان:Jennifer Aniston, Reese Witherspoon, Billy Crudup
- مدت زمان:60 دقیقه
- امتیاز:8.3 از 88,263 رای
- تاریخ انتشار:1st November 2019
خلاصه داستان:
The Morning Show، پشت پرده رسانههای تصویری
سریال The Morning Show در مورد یک برنامه صبحگاهی در نیویورک است که اخبار روز را به طور زنده نمایش میدهد. سریال برنامه صبحگاهی با منفجر شدن موبایلها از خیر سواستفاده جنسی یکی از دو مجری اصلی برنامه، میچ کسلر با بازی استیو کارل(بازیگر سریال آفیس) شروع میشود.
بعد از رسواییهای اخیر هالیوود، مطرح کردن این موضوع به موقع بود، که متأسفانه زمان به موقع بودن آن بیپایان است. الکس لوی (جنیفر آنیستون) در تاریکی صبح زود به استودیوی شبکه خود میرسد تا مطلع شود که میچ کسلر، همکار 15 ساله وی در برنامه، به دلیل سو رفتار جنسی اخراج شده است و بلافاصه کوری الیسون Billy Crudup – برای اداره بخش اخبار آورده شده است.
در همین حال بردلی جکسون با بازی ریس ویترسپون، – گزارشگر اخبار ویرجینیای غربی که پر جنب و جوش و سرکش است با فیلمی وایرال شده که توسط یک غریبه از اعتراضات او گرفته شده بود به سرعت معروف شده و با بی میلی گرفتار بازی قدرت در برنامه morning show میشود و در نهایت به یک مشارکت محتاطانه با الکس میرسد.
بیشتر تمرکز the morning show بر روی سیاستهای شبکه است و میخواهد پشت پرده بسیاری از حواشیهای یک رسانه تلویزیونی را مطرح کند.
مسئله جایگزینی میچ موقعیت الکس را تهدید میکند و حضور بردلی جکسون تبدیل به خطری برای موقعیت و جایگاهش میشود. بردلی عقیده دارد رسالت یک خبرنگار بیان همه واقعیتهاست و سیاستهای مصلحتاندیشی و ملاحظهکاری شبکه نه تنها برایش بیارزش بلکه نشانه تزویر و دورویی است و در مقابل الکس با محبوبیتی بسیار زیاد در بین بینندهها، محتاط، کلهشق و جاهطلب است و تقابل این دو لحظات جالب و پر تنشی را رقم میزند.
استیو کارل از آفیس تا شوی صبحگاهی
در سمت خاکستری قضیه میچ کسلر با بازی عالی استیو کارل را داریم که نقشی فرعی ولی تاثیرگذار ایفا میکند. میچ قسمتهای اول را بیشتر در خانه بزرگ خود میگذراند، در حالی که سعی میکند منطقی و بیگناه به نظر برسد مشغول دلسوزی برای خود و پر از خشم است. تمام توضیحات و توجیهات میچ بر این اساس است که “من کسی را به زور وادار به کاری نکردم” و قصه قربانیان سو رفتارهای جنسی آغاز میشود.
توجه داشته باشید، استیو کارل در نقش خود خیلی خوب است، همانطور که همبازیانش نیز هستند. اما آنها در موقعیتهای مختلفی ظاهر میشوند و احساسات متفاوتی را به نمایش میگذارند. جنیفر آنیستون نقش اصلی را با فراز و فرودهای زندگی شخصی و کاری بازی میکند، ویترسپون در یک داستان زیربنایی الهام بخش است. بیلی كراوداپ به عنوان یک مدیر جانشین با سیاستهای متفاوت جای مانور زیادی دارد ولی او در یک درام جنسی-مردانه تلخ گرفتار است. نقشی منفور که در طی سریال کارل بر روی انسان نشان دادن میچ کار میکند.
درخشش جنیفر انیستون در برنامه صبحگاهی
از طرف دیگر، الکس این مزیت را دارد که توسط جنیفر آنیستون، محبوب قلب میلیونها آمریکایی بازی شود، بنابراین وقتی همسرش (جک داونپورت) او را “خودشیفته جذاب” خطاب میکند، تمام آنچه که ما میشنویم “جذاب” است. ما به طور طبیعی طرف او هستیم، در برابر شبکه، در برابر تهیه کننده باوفا و دوست خوب او (مارک دوپلاس)، در برابر بردلی، در برابر میچ، حتی اگر او آرمانگرای بیعمل یا دارای عقاید احمقانه یا بیانصاف باشد.
جذابیت آنیستون میتواند مانع از این شود که بفهمیم واقعاً چقدر بازیگر خوبی است.
او انواع و اقسام احساسات را در برنامه صبحگاهی به نمایش میگذارد، ضعیف و شدید، گرم و سرد. او یک دایره المعارف از حالات و احساسات است.
ما میدانیم که ریس ویترسپون یک بازیگر فوق العاده است، اما جنیفر آنیستون در این سریال یک مکاشفه است. زندگی حرفهای او در معرض خطر یکنواختی و انتخاب نقشهای تکراری بود، زیرا کارنامه کاریاش از مجموعهای از کمدی رمانتیکهای مختلف پر شدهبود. اما در برنامه صبحگاهی او به یک نیروگاه احساسی بزرگ تبدیل میشود. جنیفر آنیستون بعنوان کسی که ممکن است در رسوایی به وجود آمده در برنامه شریک جرم باشد یا نباشد، وظایف زیادی بر عهده دارد. او باید صادق و غیرصمیمی، خشمگین و متزلزل، دست نیافتنی و محتاج باشد – و همه را به خوبی انجام میدهد. تماشای آنیستون در The Morning Show دلخوری نسبت به سریال فرندز را ایجاد میکند که یک بازیگر دراماتیک باورنکردنی را از ما دزدیدند. (این جمله در مدح جنیفر نوشته شده وگرنه جایکاه فرندز در قلب همه محفوظ و دستنیافتنی است)
سریال The Morning Show و پایان فصلی رضایتبخش
یکی از جنبه های عجیب نمایش حضور بازیگران ماهر کمدی و نه فقط در نقشهای اصل، بلکه در نقشهای مکمل مثل Duplass ،Ian Gomez ، Nestor Carbonell و Fred Melamed و حضور چشمگیر مارتین شورت، مندی کالینگ و برت باتلر است که هیچ کمدی برای بازی در اختیار آنها قرار ندادند. در بعضی مواقع ممکن بود کمترین تغییر در لحن باعث خنده و یک صحنه طنز شود، اما به نظر میرسد از این امر عمداً جلوگیری شده است.
سریال “The Morning Show” به عنوان ترکیبی از ملودرام و تعاملات انسانی، بسیار جذاب است. شخصیتهای آن، هر چقدر معروف و قدرتمند دارای نقص هستند – کسی در سریال به درستی میگوید: “انگیزههای هیچ کس 100٪ خالص نیست”.
تبهکاران بیشتر شبیه قهرمانان هستند، و آنچه که به نظر می رسد انتخابهای اخلاقی است، حتی برای انتخاب کننده، یک بازی قدرت است. تصمیماتی وجود دارد که شبیه تصادف است و تصادفاتی مانند تصمیم. مطمئناً همه آنها توسط نویسندگان تنظیم شدهاند. پایان تقریباً اغراق آمیز است و کاملاً قابل باور نیست اما از نظر عاطفی رضایت بخش است.
فصل دوم برنامه صبحگاهی و حضور بازیگران جدید
فقط یک هفته پس از اولین پخش، اپل تأیید کرد که سریال The Morning Show برای یک فصل دیگر بر میگردد و ده قسمت دیگر آن اجرا میشود. با توجه به اخبار، در اینجا همه چیزهایی که درباره فصل دوم The Morning Show میدانیم با شما در میان میگذاریم. کری ارین، مجری برنامه به ورایتی گفته بود: “ما اکنون در حال نوشتن نمایش هستیم؛ این تابستان آن را فیلمبرداری خواهیم کرد و ماه نوامبر آینده در جدول پخش خواهیم بود.” اما هیچ تاریخ دقیق پخش عمومی اعلام نشد.
Deadlin گزارش داد، به خاطر شیوع گسترده ویروس کرونا، تولید فصل 2 در 12 مارس موقتاً متوقف شد، اما از 19 اکتبر ادامه خواهد یافت. ریس ویترسپون با انتشار توییتی خبر را تأیید کرد و گفت: “ما بررررررگشتیم”. اما بسته به دستورالعملهای بهداشتی، تاریخ انتشار ممکن است تغییر کند.
این فصل شخصیت های جدیدی را معرفی میکند و بنابراین بازیگران جدیدی به جمع بازیگران نمایش می یوندند. طبق گفتههای ورایتی، جولیانا مارگولیس برنده سه امی یکی از این موارد اضافه شده است. این بازیگر زن که بیشتر به خاطر کار در ER و همسر خوب شناخته میشود، در نقش Laura Peterson مجری UBA News بازی خواهد کرد. حسن منهاج، از نمایش Patriot Act نیز مورد استفاده قرار گرفته است. این نویسنده-کمدین، که همچنین به خاطر استندآپش مشهور است اریک، یک ستاره جذاب و در حال ظهور در صنعت اخبار را به تصویر میکشد که به تیم The Morning Show میپیوندد. اعضای جدید بازیگران در اینجا تمامنمیشوند. Greta Lee (عروسک روسی، نگهداری زیاد) و Ruairi O’Connor (شاهزاده خانم اسپانیایی، The Conjuring: The Devil Made Me Do It) نیز در این مجموعه به ایفای نقش میپردازند.
طبق گفته Deadline، لی قرار است نقش استلا باک را بازیکند ، “یک رهبر بلند پرواز یک شرکت رسانهای آنلاین که مخاطبان جوان و نسل اینترنت را پوشش میدهد.”
در حالی که هنوز تاریخ اكران جدید اعلام نشده است، ویترسپون برای بازگشت به ست فیلمبرداری بیقرار است. این بازیگر عاشق همکاری با دیگر زنان قدرتمند است، مانند سریال “دروغهای بزرگ کوچک” با نیکول کیدمن وجنیفر آنیستون در نمایش صبحگاهی.
ویترسپون به کینگ گفت: “من هر روز از رفتن به محل کار خود هیجان زده میشوم.” نیکول [کیدمن] فقط یک پارتنر نیست بازی مقابل او مانند شرکت در کلاسی عملی است و این کار تولید حرفهای پخش تلویزیونی من را آغاز کرد، این همکاریها با زنان باور نکردنی مانند نیکول و جنیفر آنیستون در برنامه صبحگاهی و دروغهای بزرگ کوچک انجام شد. ”
با توجه به تغییرات عمدهای که در دنیای امروز اتفاق افتاده، نمایش مجدداً بازنویسی میشود تا وقایع کنونی را منعکس کند. بازنویسیها برای تیم The Morning Show چیز جدیدی نیستند، زیرا اولین فصل نمایش برای به تصویر کشیدن جنبش MeToo بازسازی شد. جنیفر انیستون گفته واقعاً جالب است که این همهگیری باعث شده کری ارین خالق و نویسنده سریال آن را در فصل دو لحاظ کند، زیرا من معتقدم آنچه را که همه ما در قرنطینه از این ماهها گذراندهایم و وضعیت جهان به همان شکلی که اکنون وجود دارد باعث ایجاد بسیاری از تأملات، بسیاری از خودباوریها، و بسیاری از مکاشفات درونی است.
- ژانر:جنایی, درام, رازآلود
- کارگردان:N/A
- نویسنده:Marti Noxon
- زبان:English
- ستارگان:Amy Adams, Patricia Clarkson, Chris Messina
- مدت زمان:421 دقیقه
- امتیاز:8.1 از 89,198 رای
- تاریخ انتشار:8th July 2018
خلاصه داستان:
SHARP OBJECTS مینی سریالی جذاب با فینالی نفسگیر
مینی سریال SHARP OBJECTS از شبکه HBO، به کارگردانی Jean-Marc Vallée ژان مارک ولی و اقتباس از رمانی به قلم گیلین فلین Gillian Flynn، قلب تاریک شهری کوچک در آمریکا را کاوش میکند. داستان یک زنِ خبرنگار تنها و افسرده به نام کامیل است که گذشته تلخ و سیاهی دارد. او توسط رئیساش به ماموریتی فرستاده میشود تا از جنایت رخ داده در یک منطقه کوچک، یک داستان جذاب و ژورنالیستی تهیه کند. شخصیت اصلی در مینی سریال SHARP OBJECTS کامیل پریکر، یک زن سی و چند ساله الکلی و خودزنی است که ایمی آدامز نقش او را بازی میکند. او یک گزارشگر است که برای تهیه گزارش از قتل دو دختر جوان به شهر خود بازگشته است. سردبیرش حدس می زند شاید ارتباط او با Wind Gap، میسوری، باعث ایجاد یک داستان شخصیتر شود.
اما چیزی که او نمیدانست این بود که کامیل در اولین فرصتی که به دست آورد، از ویند گپ فرار کرد – از مادر سلطه گر خود، جامعه کوچک و خفقان آور و فاجعهای عمیق که جوانی او را تحت شعاع قرار داده بود. او آستینهای بلند به دست و نقابی سرد بر چهره دارد، هر دو برای پنهان کردن جای زخمهای واقعی و احساسی گذشتهاش، زرهی در برابر خاطراتش… او به مجموعهای قدیمی و کلاسیک موسیقی بلوز گوش میدهد، که مانند الکلی که در هر ساعت از روز مصرف میکند، به عنوان یک آرامبخش عمل میکند.
اشیای تیز داستانی دیگر در مورد هیولاهای خانوادگی
اشیای تیز یک داستان تاریک با پیچ و خمهای فراوان است که همچنین گذشته پیچیده کامیل را با مادر تندخو و خودشیفتهاش آدورا (پاتریشیا کلارکسون) و رابطه تازه شکل گرفتهاش با خواهر ناتنی سیزده ساله زیبا و عصیانگرش (الیزا اسکانلان) را نمایش میدهد. آدورا و اما هنوز در عمارت زمان کودکی کامیل زندگی میكنند و با روشهای جداگانه و خاص خود، شهر كوچك را تحت سلطه خود دارند.
آلن، شوهر مادر کامیل، با بازی هنری چرنی یک مرد پولدار و مودب جنوبی است که ژاکتش را گره خورده روی شانه هایش میاندازد، عصرها در ایوان خود چای سرد مینوشد. اما شبها تنها به این دلیل که همسرش از لمس او امتناع میورزد، با استفاده از موسیقیهای قدیمی روی استریوی خود، حواسش را پرت میکند. حواس پرتی یک عنصر اصلی در اشیای تیز است. ساکنان Wind Gap دائماً در تلاشند تاریخ تلخ خود را فراموش کنند، در حالی که توجه ما توسط تصاویر زیبا و لحن رویایی کارگردان Jean-Marc Vallée از تاریکی منحرف شده است.
بازی درخشان کلارکسون در نقش آدورا باعث ایجاد لحظات جالب شوخی در سریال اشیا تیز میشود. او به نحوی استثنایی موفق میشود که همزمان هیستریک باشد و با ظرافت مهار شود. داستان مملو از زیربناهای روانشناختی جذاب، ناامیدکننده، غم انگیز و گاه خندهدار است و همه بازیگران یک کار خارق العاده را در بازی با این لایهها انجام می دهند. فیلمبرداری بسیار زیبا و در عین حال ناخوشایند است و مکانهای شهر که فرسوده از آب و هوای گرم و طاقتفرساست با خاطرات دوران کودکی کامیل مخلوط شده است و به طور کلی یک سری احساسات مبهم، مفرح و غریب را به کل سریال میدهد.
ایمی آدامز، درخشان و خیرهکننده
ایمی آدامز در نقش کامیل پریکر بازی فوق العادهای از خود به نمایش گذاشته است. وی در طول داستان بارها خود را از مشکلات و خاطراتی که داشته رها میکند تا بتواند گزارشش را بنویسد و ماموریتش را به سرانجام برساند و هر چه زودتر شهر را ترک کند. ولی آنچه که بیننده را درگیر داستان میکند، نه قتلهای اتفاق افتاده نه ماموریت کامیل، بلکه بازگشتش به شهری است که باید با خاطرات مرگ خواهرش، آزارهای مادرش، حضور ناپدریاش و خواهر ناتنی سرکشش روبهرو شود و زندگی در شهری با هوای داغ و سوزان و خفقانآورِ که مردم را روزها در کنار کولرها و پنکههایشان نگه میدارد، را تحمل کند.
دقایق زیادی کاملاً به کامیل با اجرای شگفت انگیز ایمی آدامز اختصاص داده شده است که از یک مکان به مکان دیگر رانندگی میکند، به موسیقی گوش میدهد، الکل مینوشد و سیگار میکشد و زندگی، مانند همیشه از او پیشی میگیرد.
غالباً، رمز و راز اصلی قصه اشیا تیز به نفع لحظات کوچک و شخصی کامیل به طور دلچسب و لذتآوری کنار گذاشته میشود. چشم برداشتن از ایمی آدامز، که نقش یک قهرمان کامل و مورد پسند فلین را بازی میکند، عملاً غیرممکن است. کمیل به راحتی میتوانست فردی نفرت انگیز باشد، زندگی او مملو از تصمیمات بد است – اما عملکرد آدامز آسیب پذیری را در کامیل ایجاد میکند که برای شخصیتهای خود تخریبگری مانند او بسیار ضروری است.
Sharp Objects میگوید، سواستفاده، ماهیتی چرخهای دارد مانند یک میراث زشت و ناخواسته از والدین به کودکان منتقل میشود. هیچ فراری از آن نیست، هر چقدر هم که آن را در پستوی خانه مخفی نگه دارید.
ژان مارک ولی Jean-Marc Vallée ، اشیای تیز و گیلین فلین Gillian Flynn
همانند دروغ های کوچک بزرگ Big little lies در سال 2017، اشیا تیز به طور کامل توسط ژان مارک ولی، فیلمساز کانادایی کارگردانی شده است. او این مینی سریال را از رمانی به همین نام به قلم گیلین فلین، نویسنده gone girl ساخت.
پس از انتشار Gone Girl گیلین فلین به دلیل ضد زن بودن مورد انتقاد قرار گرفت. قهرمان او یک روان پریش بیرحم بود، یک زن که برای آموختن درسی به بن افلک همسر بیوفایش، از او انتقام سختی میگرفت. برای دههها شاهد بودیم که مردان در هر شکل و شمایلی – انتقام جویان نقابدار، قاتلان منحرف، سرمایه دارهای دیوانه و … تا حد زیادی شخصیتهای منفی را در انحصار خود دارند و سپس فلین آمد، و پرسید: “چرا زنان نیز نمیتوانند بد باشند؟”
اگر فمینیسم واقعی به معنای برابری است، پس این برابری باید به همه جنبههای رفتار انسان تعمیم داده شود. برای مدت طولانی، زنان حتی زمانی که به عنوان شخصیتهای خشنی نشان داده میشدند نسبت به دستورات، هوی و هوس و حالات مستبدانه همتایان مرد منفعل بودند. فلین و داستانهای او برای شکستن این قوانین آمدهاند.
چندین بار در مینی سریال sharp objects هنگامی که پلیس مظنونین به قتل را با ضمیر مردی معرفی میکند، دختری بلند میشود تا به او یادآوری کند که “زنان نیز میتوانند بکشند.”
اشیای تیز، برخلاف دروغهای بزرگ کوچک که به طرز سرگرمکنندهای سرعت اتفاقاتش بالاست، مانند شهری که در آن واقع شده است خواب آلود و کند است و اسرار قصه را به روش مرموز شهرهای جنوبی روایت میکند.
این سریال تاریک، خزنده، ویرانکننده و ترسناک است. گفتن این نوع داستانها و از دست ندادن کامل مخاطب دشوار است. اما sharp objects به لطف بازیگران بینظیر و با استعداد، نویسندگی و کارگردانی قدرتمند و تدوین هنرمندانه، در تمام طول سریال مخاطب را به دنبال خود میکشاند.
بیوگرافی پاتریشیا کلارکسون
این بازیگر برجسته و منحصر به فرد از اوایل دهه 1990 مخاطبان فیلم و تلویزیون را با اجراهای عجیب و غریب و درخشان را شیفته خود کرده است. با وجودی که پاتریشیا کلارکسون این روزها به عنوان یک بازیگر بسیار مورد تقاضا است، و جوایز بازیگری را درو میکند، سعی میکند از پیوستن به جریان اصلی پول سازی هالیوود جلوگیری کند.
او متولد نیواورلئان با نام مشخص پاتریشیا دیویس کلارکسون در 29 دسامبر 1959، دختر آرتورکلارکسون، مدیر مدرسه و جکی کلارکسون، سیاستمدار و مشاور شورای محلی شهر است. پاتریشیا علاقه اولیه به بازیگری را از خود نشان داد و موفق شد هنگام بزرگ شدن در چند نمایش در مقطع متوسطه و دبیرستان ظاهر شود.
وی تحصیلات مقدماتی کالج خود را در دانشگاه ایالتی لوئیزیانا گذراند و به مدت دو سال در رشته سخنرانی تحصیل کرد، سپس به دانشگاه فوردهام نیویورک منتقل شد و در رشتههای تئاتر با درجه عالی فارغ التحصیل شد. وی که در برنامه تحصیلات تکمیلی دانشکده معتبر ییل پذیرفته شد، استادی هنرهای زیبا را به دست آورد.
او از آنجا به شهر نیویورک رفت و در سال 1986 برای بازی در نقش کورینا در “خانه برگهای آبی” و در نمایشنامههای دیگر مانند Eastern Standard (1988) و Wolf-Man (1989) مورد توجه شدید ساحل شرقی قرار گرفت. این بازیگر جوان که به دلیل برخورد ارگانیک خود با بازیگری شناخته میشد، تصمیم گرفت هالیوود را در سن 28 سالگی امتحان کند و اولین فیلم خود را به عنوان خانم الیوت نس در فیلم The Untouchables (1987) برایان دی پالما با بازی کوین کاستنر انجام دهد.
سال بعد او برای بازی در نقش سامانتا واکر در استخر مرده (1988) جلب توجه کرد و در آنجا در کنار شخصیت محبوب “هری کثیف” کلینت ایستوود بازی کرد. روی صحنه پاتریشیا به دلیل مشارکت در نمایشنامههای “بزرگ شده در اسارت”، “کوه سواری مورگان”، “سه روز باران” و به ویژه “دعای دوشیزه” که باعث تحسین منتقدان و نامزدی برای هر دو جایزه Critics Circle و Desk Award شد.
در سال 2004، او سرانجام قسمت کلاسیکی را که به نظر میرسید برای بازی کردن آن نقش متولد شده است اجرا میکند، بلانش دوبوای خوشگل جنوب در تولید “کنده ای به نام تمایل به خیابان”.
به او نقشهای متنوعی پیشنهاد شد. از درامهای سنگین فیلم مانند ارتش فرعون (1995)، او می تواند ماهرانه به کمدی سبک، در فیلم تلویزیونی London Suite (1996) برود. با این حال، این تصویر ناراحت کننده و تشنجی او از گرتا، یک زن آلمانی شاد، در فیلم هنری تحسین شده High Art (1998) بود که واقعاً پاتریشیا را در مسیر واقعی محبوبیت و شهرت قرار داد. فقط در سال 2003، پاتریشیا برای کار عالی خود در سه فیلم جایزه ویژه بازیگری را در جشنواره فیلم ساندنس دریافت کرد: به عنوان یک هنرمند غمگین در فیلم The Agent Station، یک قربانی خونسرد سرطان در فیلم قطعه آوریل و فیلم همه دختران واقعی.
در تلویزیون، پاتریشیا دو جایزه امی برای مجموعه کمدی سیاه تحسین شده Six Feet Under (2001) دریافت کرد. او همچنین جوایز منتقدان فیلم نیویورک و جوایز انجمن ملی منتقدان فیلم را برای نقش مکمل در ملودرام زیبای دور از بهشت (2002)، دریافت کرد. بدون توجه به اندازه نقش، مانند اجرای وی در The Green Mile (1999)، همه دختران واقعی (2003)، معجزه (2004) و الگی (2008)، پاتریشیا موفق می شود تحسین همگان را برانگیزد.
وی که برای وودی آلن در یک نقش کوچک اما قابل توجه در ویکی کریستینا بارسلونا (2008) کار میکرد، به اندازه کافی او را تحت تأثیر قرار گرفت تا در فیلم بعدی او Whatever Works (2009) هم بازی کند. کارهای بعدی پاتریشیا کلارکسون شامل نقشهای اصلی و مکمل در فیلم های Vincent in Brixton (2003)، Legendary (2010)، Friends with Benefits (2011)، Learning to Drive (2014)، The Bookshop (2017)، Delirium (2018)، Out of Blue (2018) ، تقریباً عشق (2019) و به عنوان آنتاگونیست در تریلرهای علمی تخیلی The Maze Runner (2014) ، Maze Runner: The Scorch Trials (2015) و Maze Runner: The Death Cure (2018) میشود.
در تلویزیون، پاتریشیا که هرگز ازدواج نکرده، به خاطر کار خوبش در مینی سریال اشیا تیز (2018)، یک گلدن گلوب را به دست آورد و در سریال سیاسی House of Cards (2013) نیز نقشی مکرر داشت.
- ژانر:درام, ترسناک, رازآلود
- کارگردان:N/A
- نویسنده:Anthony Cipriano, Carlton Cuse, Kerry Ehrin
- زبان:English
- ستارگان:Vera Farmiga, Freddie Highmore, Max Thieriot
- مدت زمان:45 دقیقه
- امتیاز:8.1 از 103,347 رای
- تاریخ انتشار:18th March 2013
سریال جذاب و دیدنی بیتس متل
سریال بیتس متل Bates motel پیش درآمد معاصر فیلم روانی آلفرد هیچکاک است که انگیزهای کافی به طرفداران هیچکاک و ژانر وحشت-روانشناسانه میدهد که این سریال را ببینند، این مجموعه بسیار چشمگیر با عنوان “پیش درآمد معاصر” روانپزشکی، تصمیم میگیرد داستان اصلی نورمن بیتس را در روزهای مدرن تعریف کند. خوشبختانه سریال بیتس متل رویدادهایی را بررسی میکند که باعث میشوند نورمن (هشدار اسپویلر برای هرکسی که با فیلم کلاسیک آلفرد هیچکاک آشنا نباشد) لباس مادر خود را بپوشد و مهمانان متل را با چاقو بزند، اما در عین حال داستان مجاز است که به راه خود ادامه دهد.
فردی هایمور(Freddie Highmore) به عنوان نورمن، با ارائه هیولایی که در نهایت تبدیل خواهد شد، کار استادانهای انجام می دهد، ولی مطمئناً ورا فارمیگا (Vera Farmiga) از او هم بهتر است و سایه روشن جذابی از این مادر حساس، نامتعادل و کنترلگر را اجرا میکند.
همانطور که فردی هایمور بینظم و ناپایدار، در نقش نورمن چشمگیر است، ورا فارمیگا در نقش نورما بیرحم، بیپروا و بیمنطق است و تقابل این دو شخصیت عجیب با رابطه نا سالمی که دارند لحظات درخشانی را رقم میزند.
با شروع فصل دو ورود برادر ناتنی بزرگتر نورمن، دیلن (مکس تیریوت)، تعدل زندگی آنها را به هم میزند. دیلن کسی است که با وجود مشکلات فراوانی که دارد، تلاش میکند نورمن را به سمت قاعدهمند شدن و زندگی نرمال سوق دهد.
سریال بیتس متل میتواند اشتیاق جدید شما برای دیدن یک سریال خوش ساخت باشد نورمن یکی از بدنامترین و مجنونترین شرور تاریخ سینما است که دیدن گذشته و مسیر زندگیش باید دلیل کافی برای تماشای این مجموعه باشد. اما فقط درصورت نیاز به دلایل بیشتر برای دیدن این نمایش در اینجا پنج دلیل مهم دیگر آورده شده (یکی برای هر فصل سریال).
فردی هایمور (Freddie Highmore) میراثدار با شکوه آنتونی پرکینز
فردی هایمور بازیگر بزرگی است و نمیتوان به شخص دیگری فکر کرد که برای بازی در این نقش پیچیده مناسبتر باشد. دلسوز و با ملاحظه نشان دادن یک بیمار روانی کار سادهای نیست، اما هایمور این کار را اپیزود به اپیزود انجام میدهد. صرف نظر از تمام شواهدی که نشان میدهد شما باید از نورمن به جای احساس دلسوری بترسید، فردی هایمور باعث میشود که هر دو حس را به یک اندازه نسبت به نورمن تجربه کنید. او و ورا فارمیگا به طور مستقل عالی و در کنار هم بسیار درخشان هستند.
ورا فارمیگا و شخصیتهای پیچیده و چند بعدی در بیتس متل(حاوی اسپویل)
نورما و پسرانش تنها شخصیتهای پیچیده سریال بیتس متل نیستند.کیلب، برادر نورما که وقتی نوجوان بودند به او تجاوز کرد (که منجر به تولد برادر بزرگتر نورمن، دیلن میشود) هم کارکتر آشفتهای است که وارد سریال میشود. کلانتر الکس رومرو (نستور کربنل) نمونه دیگری از یک شخصیت چند بعدی شگفت انگیز است که به همراه نورما و نورمن تاثیر مستقیم در رویدادهای خوب و بد سریال دارد. او از یک مخالف خانواده بیتس به یک متحد ناراضی تبدیل و سرانجام عاشق نورما میشود.
تعلیق و سورپرایزهای بزرگ
در هر اپیزود همیشه یک پیچ و تاب و طرح جدید وجود دارد و بدون ایجاد حاشیههای خیلی زیاد، تعلیق به طور مداوم افزایش مییابد. به طوری که هنگامی که شروع به تماشا میکنید، به معنای واقعی کلمه نمیتوانید متوقف شوید!
حتی اگر در بعضی اپیزودها لایههای زیرین داستان آنچنان احساس نشود، همیشه اجراهای عالی و سورپرایزهای کافی برای نگه داشتن بیننده وجود دارد. از فصل اول تا فصل آخر، این سریال مدام بهتر میشود.
تعادل درخشان وحشت و درامای انسانی (حاوی اسپویل)
با توجه به ماهیت سریال، تاریکی زیادی در این مجموعه وجود دارد اما، جایی که سریال بیتس متل واقعا درخشان عمل میکند این است که چگونه روابط ظریف بین فردی شخصیتها را کنترل میکند. اتصالات شگفتآوری بین کارکترها وجود دارد که شما را از بین آن تاریکیها به وجد میآورد، مانند زمانی که اما (اولیویا کوک) و دیلن (مکس تیریوت) بر سر عشق متقابلشان به نورمن و تمایل به محافظت از او رابطه برقرار میکنند.
همچنین رابطه گره خوردهای بین نورما (ورا فارمیگا) و کلانتر رومرو وجود دارد. فارمیگا و کاربونل درکنار هم بسیار خوب هستند. دو فرد بسیار آسیب دیده که در عین رابطه پر تنشی که دارند سعی میکنند مرهم زخمهای یکدیگر باشند.
همچنین رابطه محتوم بین نورمن و بردلی (نیکولا پلتز) جذاب است،که به سوختن اجتناب ناپذیر نورمن در جنون کمک میکند.
پرداختن به جزئیات
فقط بازیهای بینظیر نیست که Bates Motel را بسیار جذاب میکند. همه جزئیات عالی هستند و همه عوامل سمعی و بصری در کنار هم کاری میکنند که یک تجربه سرگرم کننده و کاملاً جذاب ایجاد کنند. سریال شروعی عالی دارد خلیج کاج سفید، معاملات مواد مخدر، جلسات شهر و سیاستهای محلی و یک موج پایانناپذیر از حوادث و دسیسههای مرموز و همچنین نفوذ خانه شیطانی بیتس و متل همراه آن حوادث شگفتانگیزی را رقم میزنند.
به همان اندازه که این پنج دلیل مهم است، قدرت واقعی سریال بیتس متل به رابطه اصلی نورمن و نورما بیتس عمدتا از طریق دو بازی قابل توجه توسط فردی هایمور و ورا فارمیگا. بستگی دارد،
ورا فارمیگا هر صحنهای که در آن است را چنان درخشان اجرا میکند که توانسته شخصیت پیچیدهای بسازد که فهیم، ترسناک، از نظر جسمی قدرتمند، مستعد، بذلهگو و فریبنده است.
فردی هایمور شاید سختترین کار را در این مجموعه داشت، او ایفای نقش یکی از شاخصترین شخصیتهای سینما را به عهده گرفت. تماشای تعاملات اجتماعی ناخوشایند، حتی شیرین نورمن و به دنبال آن یک طغیان ناپایدار که به تاریکی خطرناک او اشاره دارد، کاملاً فریبنده است.
رابطه مادر و پسر از همان ابتدای سریال قانع کننده بوده است، از کنترل کننده، خشن و ناسالم گرفته تا دوست داشتنی، شاد و مشتاقانه.
این سریال در نهایت با موفقیت بسیار چشمگیر مخاطبان و منتقدان روبرو و نامزد دریافت جوایز معتبری شد.
اگر به ژانر روانشناختی و وحشت علاقه دارید لذت دیدن سریال بیتس متل(bates motel) را از دست ندهید.
بیوگرافی فردی هایمور
آلفرد توماس فردی هایمور متولد نهم جون 1992 در لندن، انگلستان است. او از سن هفت سالگی در سال ۱۹۹۹ میلادی با فیلم کمدی « Women Talking Dirty» فعالیت بازیگری خود را آغاز کرد و با حضور در فیلم هایی چون Finding Neverland در سال ۲۰۰۴، داستان پیتر پن اثر «چی ام بری» و Charlie and the Chocolate Factory سال ۲۰۰۵ بر اساس رمانی از «رولد دال» شناخته شد.
فردی هایمور در یک مدرسه ابتدایی در نزدیکی گلدنز گرین در لارو بارنت لندن تحصیل کرد. وی برای حضور در مدرسه Highgate، یک مدرسه مستقل، بورس تحصیلی به دست آورد و پس از آن به کالج امانوئل، کمبریج رفت و در رشته عربی و اسپانیایی مشغول به تحصیل شد.
مادر او سو لاتمر، مدیر برنامه و استعدادیاب بازیگری همچون دنیل رادکلیف است. پدر فردی، ادوارد هایمور نیز یک بازیگر است. او یک برادر کوچکتر به نام آلبرت (زاده ۱۹۹۵) دارد. هایمور هماکنون در هایگیت در حومه شمالی لندن زندگی میکند.
او بعد از بازی در فیلم اولش در چند سریال تلویزیونی نقشهای کوتاهی را ایفا کرد. در سال ۲۰۰۱ در مینی سریال آمریکاییThe Mists of Avalon نقش کودکی پادشاه آرتور را بازی کرد. اولین نقش اصلی او یک درام خانوادگی به نام Two Brothers در سال ۲۰۰۲ بود.
فردی هایمور به خاطر بازی در فیلمهایی همچون « Finding Neverland» (۲۰۰۴) و « Charlie and the Chocolate Factory» (۲۰۰۵) به کارگردانی تیم بورتون شهرت زیادی به دست آورد. در سال ۲۰۱۳ هایمور در سریال بیتس متل مهمترین نقش آفرینی حرفهایش را در نقش نوجوانی نورمن بیتس قاتل فیلم کلاسیک روانی هیچکاک بازی کرد و مورد تحسین مردم و منتقدین قرار گرفت.
بلافاصله بعد از سریال بیتس متل به مجموعه دکتر خوب پیوست و نقش دکتر ماهری را بازی کرد که اوتیسم دارد. وی در ۱۸ اثر در سینما با نامهای فیلم سفر، فیلم Holding Patterns، Justin and the Knights of Valour، فیلم هنر چیره شدن، فیلم ‘Master Harold’ … And the Boys، Astro Boy، Arthur and the Revenge of Maltazard، ماجراهای اسپایدرویک، فیلم A Fox’s Tale، قطب نمای طلایی، آگوست راش، آرتور و نامرئی ها، یک سال خوب، فیلم چارلی و کارخانه شکلات سازی، فیلم Two Brothers، فیلم Five Children and It، فیلم در جستجوی ناکجا آباد و فیلم Women Talking Dirty به ایفای نقش پرداخته است.
او به خاطر بازی در فیلمهای Finding Neverlan و Charlie and the Chocolate Factory»دو جایزه پیاپی از جشنواره Critics’ Choice Movie Awards دریافت کرده است. هایمور به خاطر بازی در سریال متفاوت « Bates Motel» جایزه People’s Choice Award را دریافت کرد. هنوز نمایش فصل اول سریال «دکتر خوب» به نیمه نرسیده بود که هایمور به خاطر بازی بی نظیر خود در این سریال نامزد بهترین بازیگر تلویزیون در جشنواره گولدن گلوب شد.
خلاصه داستان: