- ژانر:درام, تریلر
- کارگردان:Susanne Bier
- نویسنده:David E. Kelley
- زبان:English
- ستارگان:Nicole Kidman, Hugh Grant, Noah Jupe, Donald Sutherland
- مدت زمان:50 min
- امتیاز:8.1 از 6,310 رای
- محصول کشور:USA
- تاریخ انتشار:25th October 2020
خلاصه داستان:
فینال سریال The Undoing با سورپرایز نیکول کیدمن(حاوی اسپویل)
به طور متوسط هر قسمت از سریال the undoing پنجاه دقیقه است. میتوان این سریال را تماشا کرد زیرا از یک بازیگر فوق العاده استفاده میکند و طرح سریال جالب است. در سالهای اخیر، دیوید کلی نویسنده و تهیه کننده توانا با موفقیت، آقای مرسدس استیون کینگ و دروغهای کوچک بزرگ لیانا موریارتی را به تلویزیون آورد. او آنچه را که شبیه کلاسیکترین اپیزود طولانی مدتِ نظم و قانون است را تحویل بیننده میدهد: The Undoing، اقتباسی از رمان ژان هانف کورلیتز به کارگردانی سوزان بیر یک تریلر پر رمز و راز شیک با یک نیکول کیدمن درخشان (که مدل موی او به تنهایی سه امتیاز کسب میکند) است که با هیو گرنت در نقش گریس و جاناتان فریزر، یک زوج پولدار نیویورکی به ظاهر شاد ظاهر میشوند. بعد از نشان دادن زرق و برق اولیه، تم اصلی داستان با خنثی کردن زندگی راحت گریس و ازدواج به ظاهر موفق او در میان گرهگشایی از توهماتش درباره جاناتان، که خیلی زود مظنون اصلی یک قتل وحشیانه است، شروع میشود.
نیکول کیدمن با مادران دیگر در کمیتهی مدرسه پسرش است که الینا آلوس (ماتیلدا دی آنجلیس)، مادر جذاب و متفاوت یک دانشجوی بورسیه از هارلم را معرفی میکنند .الینای گستاخ از طرف دیگران رغبتی برای معاشرت با خود نمیبیند اما گریس به دلیل همدلی ذاتیاش به او توجه و علاقه نشان میدهد، الینا به احساس ناامنی خود اعتراف و با او مانند یک دوست رفتار میکند. اما چیزهای فراتر از این وجود دارد. سریال به سرعت به سمت قتل، رسوایی و فاش شدن اسرار تاریک میرود و باعث میشود گریس ازدواج جذاب خود با جاناتان، یک متخصص انکولوژیک کودکان با عقده خود خداپنداری را زیر سوال ببرد.
طی پنج هفته گذشته، این سریال با جذابیت و اجرای خوب بازیگران، سردرگم کردن بیننده برای پیدا کردن قاتل و کارگردانی حساب شده نمایش را به خوبی پیش برده بود. اما Undoing به سادگی مخاطبان خود را دست کم گرفت. در نهایت، ما به اندازه کافی حرفهای هستیم تا بتوانیم علاقه خود را نسبت به برخی از بازیگران مشهور از تفسیر شخصیتهایی که آنها به تصویر میکشند، گره نزنیم – به خصوص وقتی که، علیرغم بازیهای قدرتمندانه کیدمن و گرنت، این نقشها بسیار ناپایدار و بدون شخصیتپردازی کافی نوشته میشوند.
وقتی در پایان، معلوم شد که قاتل، مظنون اولیه و هر چیز دیگری صرفاً حواسپرتی بوده، سخت است که جلوی احساس ناامیدی خود را بگیریم. اگر راز و رمز و پیچ و تابی وجود داشته باشد، در ارتباط با هویت قاتل نیست بلکه گریس است. گریس کسی است که جاناتان را سرنگون میکند.
قسمت عمده فینال در دادگاه سپری میشود، جایی که هیو گرنت در دفاع از خود به عنوان شاهد به زیبایی عمل میکند. وکیل وی (نوما دوموزوینی) که از برائت وی تقریبا مطمئن است، وقتی گریس اصرار به شهادت میکند، قبول میکند. چه کسی بهتر از همسر روانشناس بالینی متهم، با دکترای خود از “دانشگاه هاروارد” و 17 سال شناخت، برای تأیید خوب بودن او بود؟ اما، در آخرین چرخش نه چندان تعجب آور نمایش، معلوم شد دفاع گریس از شوهرش یک گنجینه است که امکان بازجویی وی را فراهم میکند. در مورد گپ اخیرش با مادر غریبه جاناتان – گفتگویی که دادستان بدون منبع داخلی نمیتوانست از آن مطلع شود – از وی سوال میشود و او “مجبور” است شهادت خود را با افشای آنچه درمورد گذشته خودشیفتهوار و احتمالاً جامعهستیز وی فهمیده، بیاعتبار کند.
با آشکار شدن خیانت گریس و محکومیت قریب الوقوع، جاناتان با پسرشان هنری فرار میکند. اینجا قرار است اوج احساسی نمایش باشد – لحظهای که بینندگان باید سرانجام تعصب طرفدار گرنت بودن را کنار بگذارند و گناه شخصیت او را بپذیرند. همانطور که صحنه تعقیب و گریز بیشتر میشود، باید قتل الینا را در یک سری از فلاشبکهای نامطبوع دوباره ببینیم که به نظر میرسید برای ویران کردن ما طراحی شده است و در یک نمای کاملاً ناهماهنگ با ژانر سریال، صدای ترک خوردن استخوانهای جمجمه الینا به طرز بیمارگونهای زیاد بود.
Undoing با ایدههایی درباره شناختن فرد دیگر یا توهم آن بازی میکند. گریس روانشناس است و بنابراین از نظر تئوری باید قضاوت درستی از شخصیت نسبت به اکثر افراد داشته باشد. او همچنین همسری مظلوم است که حتی پس از فاش شدن خیانت جاناتان با الینا در کنار شوهر متقلب خود ایستاده است. نیکول کیدمن همان تصویر زیبایی، وقار و همدردی است. سریال روند مناسبی دارد و از بازیهای فوق العاده همه بازیگران اصلی، به ویژه کیدمن و گرنت سود میبرد. هیو گرنت جذاب و بامزه است اما یک بی عاطفگی، یک سایکوپتی در روح وی وجود دارد که گریس سرانجام میتواند آن را ببیند.
جاناتان یک هیولا است، که وقتی الینا خیلی به خانوادهاش نزدیک میشود، او را میکشد- یک روانی بی رحم که جمجمه عاشق جوان خود را به شدت خورد میکند. اما پایان کار Undoing به معنای اجرای عدالت برای الینا نیست، این سریال نه با حکم هیئت منصفه بلکه با اجرای آخرین بازی جاناتان برای قدرت به پایان میرسد. جاناتان به زندان میرود، گریس پسرش را دارد، اما الینای آسیب پذیر، با اعتماد به جانان هنوز مرده است، پسرش میگل مجبور شده جسد او را پیدا کند و شوهرش فرناندو که مظنون به قتل همسرش بود باید با خیانت زنش و فرزندش از جاناتان زندگی کند.
- ژانر:درام
- کارگردان:N/A
- نویسنده:Hannah Fidell
- زبان:English
- ستارگان:Kate Mara, Nick Robinson, Dylan Schmid, Ashley Zukerman
- مدت زمان:30 min
- امتیاز:7.3 از 2281 رای
- تاریخ انتشار: 2020
خلاصه داستان:
عشق ممنوع یک معلم در سریال a teacher
در مینی سریال a teacher کیت مارا و نیک رابینسون در نقش یک معلم و دانش آموز در یک رابطه خطرناک بازی میکنند. قبل از اینکه قسمت اول به پایان برسد، کلر ویلسون (کیت مارا)، معلم جوان درس انگلیسی در یک دبیرستان در تگزاس، در مورد جلسات تدریس خصوصی در یک غذاخوری محلی با یک دانش آموز هجده ساله، اریک واکر به همسرش دروغ میگوید. رابطه جنسی دورترین چیز از برنامه درسی آنهاست و به نظر میرسد که کلر در ابتدا قادر به دفع هورمونهای واضح و رویاهای جنسی ناخواسته خود است. اما همانطور که پسر جوان را بیشتر به زیر بال و پر خود میبرد و در موقیعتهای مختلف به او کمک میکند، انکار جاذبه دوجانبه دشوارتر میشود و طولی نمیکشد که تدریس خصوصی از غذاخوری به صندلی عقب ماشینش منتقل میشود. بیقراری کلر در یک ازدواج راکد و درک نابالغ و ناامن اریک از مردانگی، سمی و خطرناک است. حتی در اوج شور و اشتیاق، آنها میدانند که این موضوع به خوبی خاتمه نخواهد یافت و البته حق با آنهاست. این بی شک یک عشق ممنوع است.
سریال یک معلم، مجموعهای از دروس ویرانگر را ارائه میدهد
تقریباً نیمی از سریال عواقب دردناکی را که هر دو دهه آینده با آن روبرو هستند را دراماتیزه میکند. معلم از نظر قانونی، شاگرد بیشتر از منظر روانشناختی، و هرکدام سعی میکنند بفهمند چه اتفاقی افتاده است و چگونه میتوانند از شرم این رسوایی بیرون بیایند و زندگی خود را دوباره بسازند.
سریال “یک معلم” یک داستان خیالی است، اما تصویر سواستفاده و آسیبدیدگی برای بسیاری از جوانان واقعی است. هرگز برای یک فرد بزرگسال مورد اعتماد، درست نیست که از رابطه خود با یک فرد جوان استفاده کند. در پایان هر قسمت بینندگان به a-teacher-resources.com، وبسایتی که FX با همکاری سازمان ضد خشونت جنسی RAINN ایجاد شده است، هدایت میشوند.
هر اپیزود در حدود 30 دقیقه یا کمتر است، که از نظر تئوری برای یک داستان کوچک و صمیمی منطقی است. بدیهی است که برای فیدل (نویسنده) مهم است که نشان دهد چگونه این دو به تدریج در یک وضعیت ناسالم قرار میگیرند. سریال یک معلم میخواهد ما را درون زندگی دو شخصیت اصلی خود قرار دهد، که به خوبی توسط کیت مارا و نیک رابینسون مجسم میشوند.
این دو فرد آسیب دیده بیش از حد درگیر مشکلات مربوط خود هستند – کلر از ازدواج با اولین پسری که با او خوابیده بود (مت اشلی زوکرمن) ابراز ناراحتی میکند، در حالی که اریک احساس میکند مجبور است کارهای زیادی را برای مادر مجردش، سندی (ریا اینگرید کیلستد) و برادران کوچکترش انجام دهد. این نمایش میخواهد ما نیز شیفته گرمایی شویم که آن دو احساس میکنند، بنابراین هنگامی که اوضاع از هم بپاشد و آنها تشخیص دهند که مسئولیت واقعی آنها در همه اینها چیست، درگیری ما هم شدت بیشتری خواهد داشت.
نیک رابینسون در دام نقشهای تینیجری
نیک رابینسون به لطف لبخند پسرانهای که به او در تعدادی از فیلمهای نوجوان محور (پادشاهان تابستان، عشق، سایمون و همه چیز، همه چیز) کمک کرده، در سریال یک معلم، با 25 سال نقش اریک، یک نوجوان امیدوار، مسئول و جذاب را بازی میکند. دیدن تغییر او به شخصی که طبق مشخصات کلر ساخته شده و در جهت خشنود کردن او این تغییرات انجام میشود، بینش وحشتناکی در مورد روند تغییر یک نوجوان به یک موجود دستآموز دارد و رابینسون عملکردی جذاب و دلخراش را ارائه میدهد. او یک برادر بزرگتر دوست داشتنی و مسئول و دوستی شوخطبع و همراه است و “یک معلم” در روندی جالب نشان میدهد که چگونه این خصوصیات توسط کلر در جلوهای از تأثیرات گسترده یک رابطه آلوده میشوند.
کمپین Me Too ادامه دارد
مینی سریال a teacher به مناطقی از کمپین Me Too که کدر باقی مانده است، میتابد. این داستان مربوط به کلر و اریک از اولین برخورد تا جریمه نهایی است، پرداختن به عواقب جبران ناپذیر تصمیمات غلط زندگی، در کمتر از چهار ساعت و نیم – در یک مینی سریال جریان دار. سازندگان تلویزیون باید اکنون بیشتر مراقب این طرحها باشند و این نکته خوبی است. این به معنای حساسیت بیشتر نسبت به بازماندگان سواستفاده جنسی و یک الزام طولانی مدت برای آموزش بینندگان جوان در این مورد به جای استفاده از آن صرفاً به عنوان سرگرمی است. داستانهایی که میتوانند به طرز دردناکی آموزنده باشند – یک دلیل خوب برای جلوگیری از تولیدات تکراری “معلم سکسی” و بیهدف هستند.
اریک نمیتواند خود را به عنوان یک قربانی بداند، زیرا اغلب اوقات، مردان قربانی، یا متهم به انگ زدن شده یا نادیده گرفته میشوند. کلر خود را به عنوان یک سواستفاده کننده نمیداند، او فکر میکند که برای اولین بار در تمام عمرش خواسته خود را در اولویت قرار داده است و در یک رابطه رمانتیک با رضایت طرفین است.
کلر (کیت مارا) ممکن است تنها، بی حوصله و منزجر از خود باشد، اما همانطور که کنجکاوی خود را در مورد دانشجوی کاریزماتیک خود اریک (نیک رابینسون) تا حد اغوا کردن او نشان میدهد واضح است که مرتکب یک تخلف بزرگ شده است که هیچ بهانهای برایش موجه نیست.
سرانجام سریال یک معلم هدف خود را پیدا میکند، هنگامی که کلر(کیت مارا) و اریک (نیک رابینسون) دیگر از هم جدا شدند. کلر مطرود و دلشکسته است در حالی که در دانشگاه به اریک به عنوان یک قهرمان احترام میگذارند. فیدل با خردمندانه اجازه میدهد تا محاکمهها و سر و صدای پاپاراتزیها در خارج از صحنه، نمایش داده شوند. فیدل بیشتر نسبت به توجه به چگونگی تشدید جرایم جنسی و جنایت از سوی جوامع و سیستم عدالت کیفری و آشکار کردن راههای بیشماری که میتواند زندگی دو نفر را آلوده کند، علاقه دارد.
با کاوش در سه مرحله خاص از زندگی آنها – “رابطه” اولیه، عواقب وحشتناک، یک برخورد اتفاقی ده سال بعد – این مجموعه به بررسی خسارت ناشی از سو رفتار کلر و اثرات موج دار و بی سر و صدایی میپردازد که اریک در طول زندگی خود تجربه خواهد کرد. “یک معلم” یک مطالعه همه جانبه و فشرده درباره چگونگی عملکرد سو رفتار جنسی و صدمات آن است.
- ژانر:کمدی, درام, رمانتیک, جنگی
- کارگردان:Roberto Benigni
- نویسنده:Vincenzo Cerami , Roberto Benigni , Vincenzo Cerami , Roberto Benigni
- زبان:Italian, German, English
- ستارگان:Roberto Benigni, Nicoletta Braschi, Giorgio Cantarini, Giustino Durano
- مدت زمان:116 دقیقه
- امتیاز:8.6 از 614,709 رای
- تاریخ انتشار:20th December 1997
خلاصه داستان:
زندگی زیباست فیلمی کمتر مربوط به هولوکاست و بیشتر مربوط به احساسات انسانی
شوخ طبعی ستمگران را تا اندازهای کوچک میکند، نیش آنها را میگیرد و آنها را برای نابودی ما ناتوان میکند. تسلیم چیزی نشوید که شما را محدود میکند این روحیهای است که در قلب فیلم زندگی زیباست life is beautiful روبرتو بنینی این کمدی-درام ایتالیایی وجود دارد که برنده جایزه بزرگ هیئت داوران جشنواره فیلم کن است و سه جایزه اسکار، از جمله بهترین فیلم خارجی زبان را دارد.
برای کسانی که هنوز لذت دیدن این فیلم خارق العاده را تجربه نکردهاند، قصد دارم طرح اصلی را معرفی کنم. یک پیشخدمت یهودی-ایتالیایی، گیدو با دورا، یک معلم زیبای مدرسه ملاقات میکند و با جذابیت و شوخ طبعی دل او را به دست میآورد. سرانجام، آنها ازدواج میکنند و پسری به نام Giosue به دنیا میآورند.
قسمت اول فیلم زندگی زیباست دوستانه و بازیگوشانه است. ویترین خوبی برای روبرتو بنینی ستاره و شخصیت توقف ناپذیر کارگردان. نظرات فیلم در مورد قریب الوقوع بودن جنگ جهانی دوم با ذکاوت پیش بینی نشدهای بیان میشود. چهل و پنج دقیقه از این عاشقانه شیرین و کمدی میگذرد، گیدو و دورا سرگرم زندگی و گلخانه و بچهداری میشوند و وقتی دوباره ظهور میکنند سالها بعد است و وقتی گیدو و پسرش از دورا جدا شده و به اردوگاه کار اجباری منتقل میشوند، ناگهان خوشبختی آنها متوقف میشود.
من تحت تأثیر این موضوع قرار گرفتم که چگونه کارگردان جرات وارد کردن شوخ طبعی و لطافت را در میان هولوکاست پیدا کرده است و شخصیت اصلی، گویدو به خاطر عزیزانش در این کابوس شوخی میکند. امید همیشه لازم و ممکن است. حتی در بین بیرحمیهای جنگ، امید میتواند بینشی از زیبایی عشق و زندگی برای ما فراهم کند.
در فیلم “زندگی زیباست” پدر تلاش میکند تا وحشت آنچه را که اتفاق میافتد از پسر دور نگه دارد. این کار در نهایت خود را به شکل بازیای نشان میدهد که هدف آن کسب تعداد مشخصی امتیاز است. در نتیجه، لحظات کمیک فراوان است و ترجمه Guido از قوانین اردوگاه به ویژه قابل توجه است. او در تلاش برای محافظت از کودک بیگناه در برابر واقعیت وحشیانه جنگ، به Giosué میگوید که همه اینها یک بازی است: سوار شدن با قطار به اردوگاه، غذای نامناسب، لباس فرم، شرایط زندگی و … گیدو با پشتکار برای ایجاد این زمین بازی ساختگی برای فرزندش تلاش میکند، و او را با دریافت جایزه نهایی – یک تانک واقعی ارتش فریب میدهد.
Life is beautiful یکی از آن فیلمهایی است که میتواند تأثیر ماندگاری روی شما بگذارد. قبلاً هیچ نمایشی چنین خنده و اشک و غم و اندوه را در من جمع نکرده بود و این معجزه فیلم است.
یکی از جالبترین پارادوکسهای فیلم این است که چگونه حتی اگر به نظر میرسد پدر جان پسرش را نجات میدهد، در پایان ما میتوانیم آن را برعکس بدانیم.
پسر دلیلی برای جنگیدن و تسلیم نشدن برای روبرتو بنینی شد. همانطور که نیچه توضیح میدهد:
“کسی که دلیلی برای زندگی دارد، تقریباً میتواند همه چیز را تحمل کند.”
ما توانایی انتخاب نگرش خود را داریم، حتی در سختترین شرایط. تصمیمات ما درباره نحوه برخورد با شرایط خود همانهایی هستند که خوشبختی ما را تعیین میکنند.
“همه چیز را میتوان از یک انسان گرفت جز یک چیز: آخرین آزادیهای انسانی – انتخاب نگرش در هر شرایطی، و انتخاب راه خود.”
جنبههای واقعاً قابل توجهی در فیلم زندگی زیباست وجود دارد مانند فیلمنامه نویسی خارق العاده، شخصیتهای فوقالعاده انسانی، بازی عالی و داستان دلچسب که به این فیلم کمک میکند داستانی در مورد میزان قدرت ما انسانها ارائه دهد، که در مواجهه با سختیها میتوانیم از همه چیز به بهترین شکل استفاده کنیم.
این فیلم کمتر مربوط به هولوکاست و بیشتر مربوط به احساسات انسانی و رابطه زیبای پدر و پسر است.
زندگی در حالی که تماشای تلاشهای بی وقفه Guido برای ایجاد یک تجربه دوست داشتنی و هیجان انگیز از اردوگاه کار اجباری برای پسرش را تجربه میکنید، بسیار زیباست.
عشق این پدر و ابتکاراتی که برای فرار پسرش از وحشت اطراف او به خرج میدهد این حس را به مخاطب القا میکند که تخیل انسان میتواند به خودی خود زندگی را زیبا کند، کودکی که برایش وانمود کردهاند که هولوکاست اتفاق نیفتاده است در واقع میتواند فرار کند، پس میتوانیم به این نتیجه هم برسیم که ما، والدین خدا مانند، میتوانیم ترسهای واقعی فرزندان خود را آرام کنیم.
صدایی که فیلم را آغاز کرد، در انتها خود را مشخص میکند. این صدای گیوسو بزرگ است که از پدرش برای نجات جانش تشکر میکند. هیچ پدر و مادری و هیچ دعایی قادر به نجات کودکان در آشویتس نبودند. اما ظاهراً این فیلم مخاطبی پیدا کرده است که میخواهد به افسانه ها اعتقاد داشته باشد.
نقد و بررسی فیلمهای اروپایی
- ژانر:درام
- کارگردان:N/A
- نویسنده:Byron Balasco
- زبان:English
- ستارگان:Nick Jonas,Frank Grillo, Kiele Sanchez, Matt Lauria, Jonathan Tucker
- مدت زمان:43 دقیقه
- امتیاز:8.5 از 13,250 رای
- محصول کشور:USA
- تاریخ انتشار:1st January 1970
خلاصه داستان:
Kingdom سریالی در ژانر درام-ورزشی با فضایی تاریک و دراماتیک
در سریال kingdom آلوی”کینگ” کولینا با بازی فرانک گریلو در حالی که یک ورزشگاه رزمی را در کالیفرنیا اداره میکند پسرانش جی (جاناتان تاکر) و نیت (نیک جوناس) را هم آموزش میدهد. سریال kingdom (امپراطوری) با یک عنوان افتضاح برای یک سریال درام، به سرعت خود را به عنوان یک مجموعه جذاب تثبیت میکند، در حالی که اتفاقات محله ونیز لس آنجلس و آدمها و روابط عجیب و غریب و مختلف آن را در بافت نمایش به خورد بیننده میدهد.
بازی فرانک گریلو در نقش آلوی کولینا، مبارز افسانهای که ریاست یک سالن ورزشی محلی را بر عهده دارد و پسر کوچک او، که توسط نیک جوناس، به تصویر کشیده شده، یکی از درخشانترین اتفاقات سریال است.
لوکیشن اصلی سریال در سالن ورزشی MMA مستقر در لس آنجلس است که توسط آلوی کولینا و دوست دخترش لیزا پرنس (کیله سانچز) اداره میشود و هر دو برای زنده ماندن سالن ورزشی تلاش زیادی میکنند.
مثل همه درامهای خوب، در سریال امپراطوری تجارت و خانواده با هم مخلوط میشوند، زیرا سه مبارز او پسرانش جی (جاناتان تاکر) و نیت (نیک جوناس) و دوست پسر سابق لیزا، قهرمان سابق MMA، رایان ویلر (مت لوریا) هستند. آنچه میبینیم جهانی آشفته است که به بهترین روش، دیوانهوار و فاجعه بار به نمایش در میآید.
این سریال سریع، احساسی و ضمن خشونت لطیف است – هر شخصیتی صدمه میزند، هر رابطهای رنج آور و دردناک است و همه کبود، زخمی و جنگندهاند.
Kingdom با بازنمایی خود از ورزش و هویت، مرزهای رایج مجموعههای تلویزیونی را شکسته است – چیزی که به ندرت در ژانر درام-ورزشی دیده بودیم.
ما خیلی عادت کردهایم که در ژانر ورزشی صعود و سقوط یک ورزشکار را ببینیم، که قصد دارد حریف خود را شکست دهد، یک جام را به دست آورد یا رکوردهای شخصیاش را بهبود بخشد. دامنه kingdom ولی، وسعت بیشتری دارد این نمایش سوالات بزرگتری را درمورد اینکه معنای واقعی تعلق داشتن چیست، خانواده چیست و برای محافظت از کسانی که دوستشان دارید چقدر پیش خواهید رفت را مطرح میکند.
نیک جوناس غافلگیرکننده و شگفتانگیز
شاید بهترین اثبات چگونگی تفاوت سریال Kingdom با سایر نمایشهای ورزشی، عملکرد نیک جوناس در نقش Nate باشد. او یک مبارز تیپیکال است: قوی، ساکت و در حال مبازره با گرایش جنسی خود.
این سریال باعث میشود که مبارزان همجنسگرا از ابراز گرایشات جنسی خود نترسند و در هالهای از دروغ زندگی نکنند. البته این کار بسیار دشوار و نادر است چرا که از دست دادن طرفداران به معنای از دست دادن درآمد، فرصت و حمایت مالی است. شخصیت نیک جوناس نوع دیگری از چالشها را تجربه میکند – تصمیم برای افشای گرایش جنسی و از دست دادن بالقوه همه چیزهایی که برایش زحمت بسیار زیادی کشیده است یا پنهان و درمانده ماندن تا آخر عمر حرفهای خود.
این مجموعهای درباره خانواده است و تعداد کمی از خانوادهها به اندازه کولیناها و نیت، واقعیت گرایش خود را از کسی پنهان میکنند، زیرا اگر طرفداران MMA متوجه شوند کار وی به عنوان یک مبارز اساساً به پایان رسیده است. نیت چیز زیادی نمیگوید اما نیک جوناس او را با مهارت فراوان فردی غمگین و شدیدا تحت فشار به تصویر میکشد و حس دلجویی را در شما بیدار میکند طوری که فقط میخواهید به او دلداری داده و بگویید همه چیز خوب خواهد شد…
درامی جذاب در مورد خودویرانگرهای دوستداشتنی
قبوض و صورت حسابها در حال افزایش است و تلاشهای آلوی برای ساخت یک تیم موفق از مبارزان به سختی پیش میرود، اما این حداقل نگرانی او است، مشکلات نیت و جی و اگر اینها کافی نیست، کریستینا با بازی فوق العاده Joanna Going که همسر سابق آلوئی و مادر پسرانش، که یک معتاد و فاحشه است هم حضورش را تحمیل میکند.
سپس رایان را داریم، یک مبارز و قهرمان سابق که به جرم کتک زدن پدرش و فلج کردن وی در زندان بوده و آلوی میخواهد که او برگردد و با او آموزش ببیند. رایان یک شخصیت پیچیده است و لزوماً دوست داشتنی نیست اما مت لوریا فوق العاده است. رایان مشکل کنترل عصبانیت دارد و به دلیل اینکه پدرش را در حد فلج شدن کتک زده بود با عذاب وجدان شدیدی دست به گریبان است.
هر شخصیتی ذاتاً خود ویرانگر است و آلوی به لطف لیزا به سختی زندگی مشترک خود را برگزار میکند. او هنوز بیش از حد می نوشد و پر از انزجار از خود است که آن را به بچههایش هم منتقل کرده است. لیزا یک زن قوی است. او با سرمایهگذاران معامله میکند، به کارمندان مشاوره میدهد و اطمینان حاصل میکند که تجارتشان بدون دردسر پیش می رود. اما با بازگشت رایان کسی نمیداند مسایل بین آن دو چگونه پیش خواهد رفت.
جاناتان تاکر و نمایش روح سرکش جی کولینا
سریال امپراطوری علاوه بر گرایش نیت، روی مسائلی تمرکز کرد که شخصیتهای گریلو و تاکر با آن روبرو بودند. هر دو با مسائل سومصرف مواد دست و پنجه نرم میکردند. در حالی که شخصیت تاکر از مواد مخدر استفاده میکرد، هر دو به شدت هم مینوشیدند.
جاناتان تاکر را باید برای پرداختن به چندین موضوع سنگین در طول سه فصل ستایش کرد. او در این سریال عالی کار میکند. جی ممکن است کمی غیرقانونی باشد اما مسلما حساسترین عضو خانواده کولینا است. او برای آنها هر کاری انجام میدهد و تمام آنچه که واقعاً میخواهد این است که همه با هم باشند، اما موضوعات و نارضایتیهای اساسی بسیاری وجود دارد که این اتفاق هرگز نمیتواند روی دهد. جی، دیوانهای با روحیهای آزاد، قلبی حساس و در قفس مبارزه، جنگجوی سرسختی است.
در کنار جنسیت، سریال همچنین به موضوعات اعتیاد به مواد مخدر، خانواده، سقط جنین و مذهب میپردازد، بسیاری از صحنههای مبارزاتی که میبینید واقعی هستند، بازیگران برای آماده سازی در سالن ورزشی جو، یک مبارز واقعی که در این نمایش هم بازی میکند، سخت تمرین کردهاند. جاناتان تاکر، بازیگر نقش جی كولینا، حتی همان روشی که در سریال میبینیم را برای “كاهش وزن” دنبال كرد.
علاوه بر سنگینی درامای موجود در سریال، Kingdom درگیر اقدامات و برداشت صادقانه از چگونگی ورزشهای تمرینی خسته کننده و پر هزینه است – به علاوه دقت و تعهد بازیگران آن بی نظیر است.
این سریال یکی از بهترین مجموعههای تلویزیونی چند وقت اخیر با بازیهای باورنکردنی و درام واقعی است، تجربه تماشای یک درام-ورزشی ناب را از دست ندهید.
- ژانر:جنایی, درام, رازآلود, تریلر
- کارگردان:Antonio Campos
- نویسنده:Derek Simonds
- زبان:English
- ستارگان:Bill Pullman/Jessica Biel/ Christopher Abbott
- مدت زمان:45 دقیقه
- امتیاز:8.1 از 82,629 رای
- محصول کشور:USA
- تاریخ انتشار:2nd August 2017
خلاصه داستان:
معرفی سریال the sinner گناهکار، فصل اول
این داستان بیشتر به عنوان یک درام شخصیت محور کار میکند تا یک تریلر. قاتل در همان قسمت اول مشخص میشود. شخصیت اصلی در سریال گناهکار یک زن خانهدار است که حاصل ازدواجش یک فرزند خردسال است. او موفق و جذاب است و زندگی منظم خود را دوست دارد. صبح یک روز آفتابی به همراه همسر و پسر کوچکش به ساحل میروند. متأسفانه برای او، چیزی در ساحل تغییر میکند. کورا (جسیکا بیل) با مشاهده معاشقه یک زوج جوان در ساحل، بلافاصله تعادل خود را از دست میدهد و یک دانشجوی به ظاهر بیگناه را به قتل میرساند. او بدون تردید میکشد. همسرش میسون (کریستوفر ابوت) و پسرش نظارهگر فاجعه هستند. دهها شاهد وجود دارد و کورا هم اعتراف میکند که مقصر است. سوال بزرگ این است که چرا او مرتکب این عمل شنیع شده است…..
هنرنمایی جسیکا بیل و بیل پولمن در گناهکار
حسیکا بیل، در یک اجرای کم نظیر، باید داستان واقعی شخصیت خود را پنهان کند. همانطور که داستان گسترش مییابد و او این کار را بطور تحسین برانگیزی انجام میدهد. او در حال بازی در نقش یک زن به ظاهر شوکه شده است اما از نظر روانشناختی از گذشته خود آگاه است و از طریق مجموعهای از فلش بکها، سازندگان سریال گناهکار به آرامی عناصری از گذشته کورا را فاش میکنند که هنوز هم ظاهراً او را آزار میدهند. همدردی با شخصیت او دشوار است (به ویژه پس از مشاهده خشونت حمله) اما آسیب پذیری جسیکا بیل هر لحظه بینندگان را به دنیای او راه میدهد. این شخصیت میداند که چه چیزی را تجربه کرده است اما مخاطب این را نمیداند و این ارتباط بین بیننده و شخصیت اصلی را قطع میکند.
در سریال the sinner بازیگر نقش اول مرد بیل پولمن به عنوان کارآگاه و ابوت به عنوان همسر کورا حضور دارند. در حالی که کورا اغلب ساکت است، این شخصیتها برخی از خلاهای موجود را پر میکنند.
بیل پولمن میداند در داستان کورا چیزهای دیگری وجود دارد – به نوعی، او شخصیتی است که میتوانیم با او بیشتر ارتباط برقرار کنیم – اما نمی فهمد کورا چه چیزی را میتواند پنهان کند. از طرف دیگر، میسون(همسر کورا) شخصیتی است که ظاهر عادی زندگی قبلی کورا را نشان میدهد. به نظر می رسد شخصیت او میتواند احساسات خود را بدون صحبت بیان کند و یک نقش پشتیبان و حمایت کننده دارد که به زیبایی با شخصیت معمایی و مبهم کورا در تضاد است.
کورا فوراً خود را گناهکار میداند تا از دادرسی جلوگیری کند اما کاراگاه میفهمد که چیزی این وسط درست نیست، بنابراین جسیکا بیل انگیزه خود را با جزئیات وحشتناک توضیح میدهد اما به سرعت دروغ بودن اظهارتش مشخص میشود، بنابراین روند کار باید از نو آغاز شود. بیل ترجیح میدهد زندگی خود را در زندان بگذراند تا اینکه واقعاً سلامت روان و خاطرات گذشتهاش را بررسی کند.
بیل پولمن در اینجا سلاح مخفی سازندگان سریال گناهکار است. او به طرز وحشتناکی، وحشتناکی غمگین است و شما احساس میکنید که او فقط به این پرونده دسترسی پیدا کرده است زیرا این بخشی از زندگی او است که می تواند کنترل کند. درک سیموندز، خالق یک سریال پر رمز و راز راضی کننده منحصر به فرد در اینجاست و هر قسمت سوالات بیشتری را به این جهان اضافه میکند. درست زمانی که مخاطب از حل معمای اصلی احساس رضایت میکند، تحولی دیگری و لایهای دیگر به داستان میافزاید.
هنگامی که کارآگاه آمبروز شروع به جستجوی انگیزهای برای جنایت وحشیانه کورا میکند، که اغلب با اقدامات غیراخلاقی همراه است، مخاطبان با آسیبهای کودکی کورا آشنا میشوند. (وجه مشترک کارآگاه (هری) و کورا همین است؛ اتفاق بدی که در زمان جوانی برایشان افتاده) از طریق فلش بک، جلسات هیپنوتیزم و بسیاری از جلسات بازجویی، ما به آرامی زندگی جسیکا بیل را میبینیم. دوران کودکی او با مادری دیوانه و مذهبی (انید گراهام)، پدری متقلب (سی. جی. ویلسون) و خواهری که در حال مرگ بود سپری شده که کورا را به خاطر خواهرش فیبی (با بازی نادیا الکساندر) سرزنش و شرمسار میکردند.
کورا و خواهر کوچکترش، فیبی، که از زمان تولد از انواع بیماریها رنج میبرد، رابطهای صمیمانه و وابسته داشتند. فیبی، که همیشه در رختخواب است میخواهد تمام هیجانات و خوشیها را از طریق کورا تجربه کند. اتفاقات اصلی داستان از این رابطه بین دو خواهر،یکی سالم و زیبا و دیگری رو به مرگ آغاز میشود.
The sinner نمایشی است که به شدت از هماهنگی در نویسندگی، بازیگری و کارگردانی سود میبرد. هر لحظه از اهمیت حیاتی و مرکزی برخوردار میشود و جریان چگونگی و زمان آشکار شدن نقاط اصلی طرح بسیار عالی است. سریال گناهکار، چیزی بیش از خشونت یعنی عواملی که باعث بروزخشونت میشوند را نشان میدهد.
به طور خلاصه، گناهکار کاملا خالص است. این سریال به زیبایی فیلمبرداری شده است و سبک بصری غنی، فیلمنامهای فوق العاده فشرده با یک داستان خارق العاده دارد که یکی از بهترین تریلرهای معمایی است که در چند وقت اخیر با آن روبرو شدهام. بازیگران به عنوان یک گروه عالی هستند. جسیکا بیل به عنوان یک دختر مرموز با گذشته ای تاریک چرخش بسیار خوبی انجام میدهد. من کاملا از تماشای آن لذت بردم و آن را به شدت به هر کسی توصیه میکنم. این سریال با داستانی پر پیچ و خم دائماً تماشاگر را غافلگیر میکند و تا انتها بینندگان را در حدس و گمان نگه میدارد. جسیکا بیل و بیل پولمن هر دو به عنوان افرادی شکسته که سعی در یافتن راهی برای برون رفت دارند بسیار عالی هستند. داستان بسیار مالیخولیایی و جذاب است. بیل بسیار عالی است اما پولمن قلب و روح گناهکار است.
The sinner قرار بود یک سریال محدود با 8 قسمت باشد. اما فصل دو و سه هم ساخته شد، در مورد دو جنایت متفاوت که خوشبختانه دوباره بیل پولمن در نقش هری امبروز بازی کرد. Carrie Coon در فصل 2 به بازیگران پیوست. جسیکا بیل، تهیه کننده اجرایی سریال، کار خود را در پشت دوربین در فصل 2 ادامه داد.